خودکار مشکی

۲ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

من اساسا مخالف قصاص نیستم و اعتقاد دارم این ابزارها برای کنترل و اداره جامعه اصالت ندارن و قرار نیست همه جای دنیا (حداقل تا امروز) یکی باشن. مثلا همیشه اعتقاد داشتم اگر یک قاضی پیدا بشه و یه حکم قصاص برای کاری مثل اسید پاشی بده حتی اگر اجرا هم نشه باعث پایین اومدن آمارش میشه؛ میدونم این یه مسکنه ولی گاهی مسکن هم لازمه.

اما دو تا نکته هست که ازشون مطمئنم؛ و خیلی مهمن که اینجا بهشون دقت بشه:
اولا این که تقریبا همیشه بخشش بهتر از قصاصه و این که همواره آدما باید به سمت بخشش متمایل باشن اما با وجود حق قصاص.

ثانیا که از همه مهمتره این که دلیل این که کودک زیر 18 سال رو برای قتل قصاص نمیکنن اینه که کودکه و نمیتونه مسئولیت این کار رو بر عهده بگیره؛ همون طور که نمیتونه بدون اجازه ولی خودش هزار تا کار دیگه هم بکنه. و هیچ وقت درک نکردم که چطور میشه ما کسی که مرتکب قتل در 16- 17 سالگی شده رو زندانی میکنیم و در 18 سالگی اعدام! با هیچ جای عقل سلیم جور در نمیاد! من با جمعیت امام علی (ع) آشنام و اگر این اتفاق بیفته که من مطمئنم میفته و ما با یاری همدیگه از این "یک اعدام که توانشو داریم" جلوگیری میکنیم، من طوری خوشحال خواهم شد که سالهاست تجربه اش نکردم...

حباب وار براندازم از نشاط کلاه
اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۲ ، ۰۷:۰۴
حمیدرضا رحمانی
کلاس چهارم ابتدایی که بودم، معلمم آقای رضا ارجینی بود. خیلی دوستش داشتم؛ یادم نیست دقیقا چرا، ولی خیلی دوستش داشتم.

هرچند گاه به گاه از تنبیه بدنی استفاده میکرد اما چند چیز بود از کلاس او هیچ وقت فراموش نمیکنم.

آخرای بعضی روزها برامون شعر مینوشت پای تخته و درس میداد...

"دوست آن باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و افسردگی"

یا حتی:
"به قبرستان گذر کردم کم و بیش... بدیدم قبر دولتمند و درویش
نه درویش بی کفن در خاک رفته ... نه دولتمند برده یک کفن بیش!"

تلاش در متوسط کردن همه کلاس... تجربه اولین تدریسهایم!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۲ ، ۱۹:۵۱
حمیدرضا رحمانی